کد مطلب:140520 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

فرستادن عبیدالله مخذول رؤس مطهره و اهل بیت امام از کوفه به شام تار
قبلا گفتیم عبیدالله بن زیاد مخذول سر مطهر حضرت امام علیه السلام را به زحر بن قیس داده به شام فرستاد و به دنبال آن حضرت امام زین العابدین علیه السلام را زیر غل جامعه قرار داده و دست به گردن بسته با مخدرات مانند اسیران كفار بر شتران برهنه سوار كرده روانه داشت به قولی عبدالله بن ربیعه الحمیری یا عمرو بن ربیعه یا ربیعة بن عمرو الحمیری و به قول ابن عبد ربه الغاز بن ربیعة الجرشی گوید:

من نزد یزید بن معاویه نشسته بودم ناگاه زحر درآمد یزید هراسان گفت:

ما ورائك یا زحر؟

گفت: امیرالمؤمنین را به فتح و نصرت بشارت باد، ورد علینا الحسین بن علی فی ثمانیة عشر من اهل بیته و ستین رجلا من شیعته، فبرزنا الیهم فسئلناهم ان لو ینزلوا علی حكم الامیر عبیدالله او القتل فاختاروا القتال فغدونا علیهم مع شروق الشمس، فاحطنا بهم من كل ناحیة حتی اذا اخذت السیوف مأخذها من هام القوم، جعلوا یلوذون بالاكام و الحفر كما لا ذالحمام من صقر، فو الله ما كان الا جزر جزور او نومة قائل، حتی اتینا آخرهم فهاتیك اجسادهم مجردة و ثیابهم مرملة و خدودهم معفره، تصهرهم الشمس و تسفی علیهم الریح، زوارهم العقبان و الرخم بقاع سبسب.

امام با هیجده نفر از اهل بیت و شصت كس از اصحاب خود بیامدند و ما نیز جانب آنها شتافته نخست گفتیم كه حكم ابن زیاد را اطاعت كنید یا جنگ را آماده


باشید، البته تن به ذلت نداده مهیای قتال شدند دو ساعت كه از روز برآمد از هر طرف بتاختیم و تیغ ها به كار بردیم، چندان كه كسی خواب نیمروز كند یا قصابی شتری بكشد همه را از دم شمشیر گذرانیدیم، اكنون بدن ها در آن بیابان برهنه و بر خاك افتاده و روی ها به خون آغشته، از تابش آفتاب همی گدازد و بادها خاك خون آلود بر آنها همی پراكند، كس به زیارتشان جز مرغان نرود.

یزید اندكی سر بزیر افكنده آنگاه سر برداشت و گفت:

قد كنت ارضی من طاعتكم بدون قتل الحسین، اما لو انی صاحبه لعفوت عنه از اطاعت شما بدون كشتن امام خشنود بودم و اگر به جای ابن زیاد بودم البته از او درمی گذشتم.

مرحوم مفید در ارشاد می نویسد:

پس از آنكه عبیدالله بن زیاد مخذول سر مطهر امام علیه السلام را به شام فرستاد فرمان داد بانوان و كودكان را مهیای سفر به شام كرده و دستور ویژه ای راجع به حضرت امام سجاد علیه السلام داد مبنی بر اینكه روی غلی كه بر گردن آن امام همام بود غل دیگری قرار دادند و سپس جملگی را به دنبال رؤس مطهره همراه با محفر بن ثعلبه عائذی و شمر بن ذی الجوشن روانه نمود كاروان بانوان و اطفال همه جا طی طریق نموده تا به جماعتی كه حامل رؤس مطهره بودند ملحق شدند.